سفارش تبلیغ
صبا ویژن


* KAMRAN& HOOMAN *SEPIDEH*

 

 

این شعر متعلق به مریم حیدرزادهی عزیز می باشد

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
آره باز منم همون دیوونه ی همیشگی
فدای مهربونیات چه مکنی با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت
حال من رو اگه بخوای رنگ گلای قالیه
جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه
ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه
از غصه هام هر چی بگم جون خودت بازم کمه
دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا یا من و پیشت برسون
فدای تو! نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم
حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم
رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی
نمی دونی چه قدر دلم تنگه برای دیدنت
برای مهربونیات نوازشات بوسیدنت
به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته
یه قلب تنها و کبود هلاک یه نگاهته
من می دونم همین روزا عشق من از یادت میره
بعدش خبر میدن بیا که داره دوستت میمیره
روزات بلنده یا کوتاه دوست شدی اونجا با کسی
بیشتر از این من و نذار تو غصه و دلواپسی
یه وقت من و گم نکنی تو دود اون شهر غریب
یه سرزمین غربته با صد نیرنگ و فریب
فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خستت نکنه
غم غریبی عزیزم زرد و شکستت نکنه
چادر شب لطیف تو از روت شبا پس نزنی
تنگ بلور آب تو یه وقت ناغافل نشکنی
اگه واست زحمتی نیست بر سر عهد مون بمون
منم تو رو سپردم دست خدای مهربون
راستی دیروز بارون اومد من و خیالت تر شدیم
رفتیم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شدیم
از وقتی رفتی آسمونمون پر کبوتره
زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بد تره
غصه نخور تا تو بیای حال منم این جوریه
سرفه های مکررم مال هوای دوریه
گلدون شمعدونی مونم عجیب واست دلواپسه
مثه یه بچه که بار اوله میره مدرسه
تو از خودت برام بگو بدون من خوش میگذره ؟
دلت می خواد می اومدم یا تنها رفتی بهتره
از وقتی رفتی تو چشام فقط شده کاسه خون
همش یه چشمم به دره چشم دیگم به آسمون
یادت می آد گریه هامو ریختم کنار پنجره
داد کشیدم تو رو خدا نامه بده یادت نره
یادت میآد خندیدی و گفتی حالا بذار برم
تو رفتی و من تا حالا کنار در منتظرم
امروز دیدم دیگه داری من رو فراموش می کنی
فانوس آرزوهامونو داری خاموش میکنی
گفتم واست نامه بدم نگی عجب چه بی وفاست
با این که من خوب می دونم جواب نامه با خداست
عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه
یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه
تنها دلیل زندگی با یه غمی دوست دارم
داغ دلم تازه میشه اسمت و وقتی می آرم
وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر
مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هیچ وقت نگیر
حرف منو به دل نگیر همش مال غریبیه
تو رفتی و من غریب شدم چه دنیای عجیبیه
زودتر بیا بدون تو اینجا واسم جهنمه
دیوار خونمون پر از سایه ی غصه و غمه
تحملی که تو دادی دیگه داره تموم میشه
مگه نگفتی همه جا ماله منی تا همیشه
دلم واست شور می زنه این دل و بی خبر نذار
تو رو خدا با خوبیات رو هیچ دلی اثر نذار
فکر نکنی از راه دور دارم سفارش میکنم
به جون تو فقط دارم یه قدری خواهش میکنم
اگه بخوام برات بگم شاید بشه صد تا کتاب
که هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب
می گم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن
نورشونو بدرقه پاکی خنده هات کنن
یه شب تو پاییز که غمت سر به سر دل می ذاره
مریم همون کسی که بیشتر از همه دوست داره

 

 

کامران نازنینم

Amir Mهههههههههههه

 

Image hosting by TinyPic

تو مثل خواب نسیمی به رنگ اشک شقایق
تو مثل شبنم عشقی به روی پونه عاشق
تو مثل دست سپیده پر از تولد نوری
تو مثل نم باران لطیف و پاک و صبوری
تو مثل مرهم یاسی برای قلب شکسته
تو مثل سایبان امیدی برای یک دل خسته
تو مثل غنچه لطیفی به رنگ حسرت شبنم
تو مثل خنده یاسی و مثل غربت یک غم
تو مثل جذبه عشقی در انتظار رسیدن
در امتداد نوازش گلی ز عاطفه چیدن
تو مثل نغمه موجی غریب و آبی و ساده
شبیه شاخه گلی که افق به چلچله داده
تو مثل چکه مهری ز سقف سبز صداقت
تو مثل گریه شعری بروی صفحه غربت
تو مثل لذت رویا تو مثل شوق نگاهی
هزار مرتبه خورشید و صد افق پر ماهی
تو مثل لطف بهاری پر از شکوفه خواندن
تمام هستی من شد میان شعر تو ماندن
تو مثل هر چه که هستی مرا به نام صدا کن
برای این دل سرگشته وقت صبح دعا کن

 

kamran hooman

 

موقع تولّدِ قشنگ ت، هرچه که دعا کنی
مستجاب می‌شود

چشمِ تو بهترین هر دو نیمه
انتخاب می‌شود

آن شبی که صبحِ تولّدست،
آفتاب می‌شود

عکس تو جای ماه، توی آسمان نقره
قاب می‌شود

دیشبِ تولّدت چه زود توی چشمِ عاشقم
وقت خواب می‌شود

به دلِ غریب اجازه گر دهم
قصّه‌ام یک کتاب می‌شود

گفتن از نگاه تو
بی‌حساب می‌شود
آخرش شمع
آب می‌شود

 

10 دی تولد منه . خدایا منو به ارزو هام برسون

 

kamran hooman

و بعد از رفتنت

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی ترا با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس ازیک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گلهایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی
دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
حریم چشمهایم را بروی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمی دانم که چرا رفتی
نمی دانم چرا شاید خطا کردم
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی
دانم کجا تا کی برای چه
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر می داشت
تمام بال هایش غرق در اندوه غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنکه می دانم تو هرگز یاد من را با عبور نخواهی برد
هنوز آشفته چشمان زیبای توام
برگرد
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی ما بین اشک و حسرتو تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست
و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

شقایق

 

من عاشق این شعر مریم نازنین هستم

 

ّلا لا لا لا نخواب سودی نداره

همون بهتر که بشماری ستاره

همون بهتر که چشمات وا بمونه

که ماه غصه اش نشه تنها بیداره

لا لا لا لا نخواب باز هم سفر رفت

نمیدونم به کارون یا خزر رفت

فقط دردم اینه مثل همیشه بدون اطلاع و بی خبر رفت

لا لا لا لا نخواب میدونه جنگه

دست هر کی میبینی یه تفنگه

یه عمره دور چشماش گشتم اما نفهمیدم که اون چشما چه رنگه

لا لا لا لا نخواب زندونه دنیا سر ناسازگاری داره با ما

بشین باز هم دعا کن واسه اون که ما رو اینجا گذاشت تنهای تنها

لا لا لا لا نخواب اون راه دوره خدا میدونه که حالش چه جوره

توی خلوت میگم اینجا کسی نیست خداییش که دلم خیلی صبوره

لا لا لا لا نخواب تیره است چراغم مثل اتشقشان میمونه داغم

به جون گلدونا کم غصه ای نیست

هزار شب شد هزار شب شد نیومد باز سراغم

لا لا لا لا نخواب خواب که دوا نیست

دل دیوونه داشتن که خطا نیست

میگن دست از سرش بردار نمیشه اخه عاشق شدن که دست ما نیست

لا لا لا لا نخواب تنها میمونم کاش اون قدر چشماتو بدونم

چرا چشمات پر خشم عزیزم مگه من مثل اون نامهربونم

لا لا لا لا نخواب ماه رو نگاه کن

من اسفند رو میارم تو دعا کن

بگو برگرده پیش ما بمونه کتاب حافظ رو بردار و وا کن

لا لا لا لا نخواب سرما تو راهه همیشه عمر خوشبختی کوتاهه

میگن با یه فرشته اونو دیدن دروغه جون دریا اشتباهه

لا لا لا لا نخواب تلخ جدایی کمر خم میشه زیر بی وفایی

تو بیدار باش همه تو خواب نازن برای کی بخونم پس لالایی

لا لا لا لا نخواب تنهایی زرده اگه طولانی شه مثل یه درده اگه چشم انتظار باشی که  


هیچی دروغ میگی به دل که بر میگرده


لا لا لا لا نخواب اشکت زلاله مثل بارون پای نخل وصاله


من و تو هم شب و هم قلب و کشتیم ولی اون چی ؟ چقدر اون بی خیاله


لا لا لا لا نخواب دنیا خسیسه واسه کم ادمی خوب مینویسه


یکی لبهاش تو خوابم غرق خنده است یکی پلکاش تو خوابم خیسه خیسه


لا لا لا لا نخواب عاشق یه سیبه همیشه سرخ و تب دار و غریبه


تا اون بالاست رسیده است اما تنهاست پایین هم که بیوفته بی نصیبه


لا لا لا لا نخواب اینجا سیاهی پر اما تو تنگه قصه ماهی


اونی که ما ها رو بیدار نگه داشت الهی خواب باشه حالا الهی


لا لا لا لا نخواب تا اون بخوابه بشین انقدر تا که خورشید بتابه


زمونی که یقین کردم بیدار شد بخواب با یاد عکسی که تو یه قابه


لا لا لا لا بخواب بیدار حالا دیگه باید بخوابی پس لالالا بخواب

 
دیگه تو میتونی بخوابی


ببین خورشید اومد بالای بالا


لا لا لا لا این هم بود سرنوشتم


این از امروزم و این از گذشتم


نمیخوابم تا تو برگردی یک روز


منم خواب رو واسه اون روز گذاشتم


نمیخوابم تا تو برگردی یک روز

 
منم خواب رو واسه اون روز گذاشتم

 

می خوام برم کلاس خط یاد بگیرم با خط خوش
نامه بدم واسه شما ،‌ تو رو خدا بیا بکش

یه کاری کرد با دل من اون چشای پر جذبه
که ساعت خونه م هنوز ، بعد یه عمری عقبه

اون که نباید می شد انگار شده
هر چی بگم نمی خوامش بیخوده

همین که اسمت رو منه ،‌ کلی می بالم به خودم
بذار همه گمان کنن من اول عاشقت شدم

 

نظر یادتون نرهننننننننظر یادددددددددددددددتون ننننننننننننننره

 

نام تو را آورده ام دارم عبادت می کنم
گرد نگاهت گشته ام دارم زیارت می کنم

دستت به دست دیگری از این گذشته کار من
اما نمی دانم چرا دارم حسادت می کنم

گفتی دلم را بعد از این دست کس دیگر دهم
شاید تو با خود گفته ای دارم اطاعت می کنم

رفتم کنار پنجره دیدم تو را با ،،،،، بگذریم
چیزی ندیدم ، این چنین دارم رعایت می کنم

من عاشق چشم توام ، تو مبتلای دیگری
دارم به تقدیر خودم چندیست عادت می کنم

تو التماسم می کنی جوری فراموشت کنم
با التماس اما تو را به خانه دعوت می کنم

گفتی محبت کن برو ، باشد خداحافظ ولی
رفتم که تو باور کنب دارم محبت می کنم

خداحافظ بای بای

 


نوشته شده در سه شنبه 87/10/10| ساعت 12:29 صبح| توسط سپیده| نظرات ( ) |


قالب وبلاگ :: :: کدهای جاوا

کدهای جاوا وبلاگ

قالب وبلاگ

کدهای جاوا وبلاگ